داستانک: مدیر جو گیر!
روزی مدیر یكی از شركت های بزرگ در حالیكه به سمت دفتر كارش می رفت چشمش به جوانی افتاد كه در راهرو ایستاده بود و به اطراف خود نگاه...
روزی مدیر یكی از شركت های بزرگ در حالیكه به سمت دفتر كارش می رفت چشمش به جوانی افتاد كه در راهرو ایستاده بود و به اطراف خود نگاه...
پنج آدمخوار در يك شرکت استخدام شدند. هنگام مراسم خوشامدگويي رئيس شرکت گفت: “شما همه جزو تيم ماهستيد. شما اينجا حقوق خوبي ميگيريد و ميتوانيد به غذاخوري شرکت رفته...
مقدمه برند سازی فردی یکی از مقولاتی است که هنوز در جامعه ما ناشناخته مانده و کار مدون و برنامه ریزی شده ای برای آن صورت نگرفته است.. گرچه...
شاید شما هم این اصطلاح را بارها و بارها شنیده باشید. با توجه به خوش رقصی عده ای از هموطنان در مناسبت های همیشگی که انگار ریشه در فرهنگ...
گروهی در حال عبور از غار تاریکی بودند که سنگ هایی را زیر پایشان احساس کردند. بزرگشان گفت: اینها سنگ حسرت اند. هرکس بردارد حسرت می خورد، هر کس هم...
در زیر به سه داستان واقعی اشاره میکنم . داستان اول رفتار معلمی است که با رویکردی صرفا واقع بینانه و بدون هیچگونه نگرش مثبتی اتخاذ شده و معلم...
“لالایی عشق” نویسنده: سپیده حبیب زاده چشمانم را که در رخت خواب باز کردم. زمزمه ای به گوشم می رسید! صدای حاج خانم همسایه بود. پیرزنی حدودا 70 ساله...
بینش و دانش مولانا يكى از موضوعاتى را كه به صورت دَوَرانى مورد تأكيد قرار مى دهد، برترى بينش بر دانش است. دانش ، اندوخته است ، و بينش...
یکی از مریدان شیوانا مرد تاجری بود که ورشکست شده بود. روزی که شیوانا برای تصمیم گیری در مورد یک موضوع تجاری نیاز به مشاور داشت از شاگردان خواست...
مفهوم سفسطه شاگردان از استادشان پرسیدند: سفسطه چیست؟ استاد کمی فکر کرد و جواب داد: گوش کنید، مثالی می زنم، دو مرد پیش من می آیند. یکی تمیز و...
آخرین دیدگاه ها