07
اردیبهشت
داستانک : وجدان آسوده
ﭘﺴﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﻫﻤﻪ ﺗﯿﻠﻪﻫﺎﻣﻮ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﺪﻡ؛ ﺗﻮ ﻫﻤﻪ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﻫﺎﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻩ .ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩ … ﭘﺴﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻭ ﻗﺸﻨﮕﺘﺮﯾﻦ ﺗﯿﻠﻪ...
ﭘﺴﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﻫﻤﻪ ﺗﯿﻠﻪﻫﺎﻣﻮ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﺪﻡ؛ ﺗﻮ ﻫﻤﻪ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﻫﺎﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻩ .ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩ … ﭘﺴﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻭ ﻗﺸﻨﮕﺘﺮﯾﻦ ﺗﯿﻠﻪ...
خاطره ای از آرون گاندی دکتر آرون گاندی، نوۀ مهاتما گاندی و مؤسّس مؤسّسۀ “ام کی گاندی برای عدم خشونت”، داستان زیر را به عنوان نمونه ای از عدم...
روزی فردی جوان هنگام عبور از بیابان، به چشمه آب زلالی رسید.آب به قدری گوارا بود که مرد سطل چرمی اش را پر از آب کرد تا بتواند مقداری...
روزی مردی جان خود را به خطر انداخت تا جان پسر بچه ای را که در دریا در حال غرق شدن بود نجات دهد. اوضاع آنقدر خطرناک بود که...
چمدانش را بسته بودیم با خانه سالمندان هم، هماهنگ شده بود یک ساک هم داشت با یک قرآن کوچک، کمی نان روغنی، آبنات قیچی و کشمش چیزهایی شیرین، برای...
آخرین دیدگاه ها