13
اردیبهشت

داستانک: محاکمه ی آدم


نامت چه بود؟
– آدم
فرزند؟
– من را نه مادري نه پدري، بنويس اولين يتيم عالم خلقت
محل تولد؟
– بهشت پاك
اينك محل سكونت؟
– زمين خاك
آن چيست بر گُرده نهادي؟
– امانت است.
قدت؟
– روزي چنان بلند كه همسايه خدا، اينك به قدر سايه بختم به روي خاك
اعضاء خانواده؟
– حواي خوب و پاك ، قابيل خشمناك ، هابيل زير خاك
روز تولدت؟
– در روز جمعه ای، به گمانم که روز عشق
رنگت؟
– اينك فقط سياه ، ز شرم چنان گناه
چشمت؟
– رنگي به رنگ بارش باران ، كه ببارد ز آسمان
وزنت ؟
– نه آنچنان سبك كه پرم در هواي دوست، نه آنچنان وزين كه نشينم بر اين زمین
جنست ؟
– نيمي مرا زخاك نيمي دگر خدا
شغلت ؟
– در كار كشت اميدم به روی خاک
شاكي تو؟
– خدا
نام وكيل ؟
– آن هم فقط خدا
جرمت؟
– يك سيب از درخت وسوسه
تنها همين ؟
– همين!!!!
حكمت؟
– تبعيد در زمين
همدست در گناه؟
– حواي آشنا
ترسيده اي؟
– كمي
ز چه؟
– كه شوم من اسير خاك
آيا كسي به ملا قاتت آمده؟
– بلي 
كه؟
– گاهي فقط خدا
داري گلايه اي؟
– ديگر گلايه نه؟، ولي …
ولي چه ؟ 
– حكمي چنين آن هم به يك گناه!!؟
دلتنگ گشته اي ؟
– زياد 
براي كه؟
– تنها خدا
آورده اي سند؟
– بلي
چه ؟
– دو قطره اشك
داري تو ضامني؟
– بلي
چه كس؟
– تنها كسم خدا
در آخرين دفاع؟
– مي خوانمش چنان که اجابت كند دعا

قال ا.. تعالی:

وَ من أَتَانِی مَشیا” أَتَیتُهُ هَروَلَةً

 

هر کس آهسته [و معمول]به سوی من آید، من با هروله (حالتی بین دویدن و راه رفتن) به سوی او می آیم.