
مطلب : خانه دل
دلم مهمان سرایی است که مهمانان جدید هر روز در حال رفت و آمد به درون آنند. با این تفاوت که زمان اقامت آنان متفاوت است، عده ای برای چند روز و چند ماه و برخی هم به مدت چند سال در این خانه اقامت می کنند.
اغلب لحظه ای می آیند و نفسی تازه می کنند، گفت و گویی می کنند ، سرگرمت می کنند، خستگی ای رفع می کنند و بعد از مدتی کاروانسرای قلبت را رها می کنند و به دنبال خانه ای دیگر و مهمانی دیگر. معمولا حضور این افراد در خانه قلب تو وابسته به حضور فیزیکی آنان در زندگی توست. با رفتن آن ها تنها گردی از حضورشان به جا می ماند که آن هم بعد از مدتی به دست نسیم فراموشی از ذهن تو پاک می شود.
به ندرت افرادی هستند که به مهمان سرایت می آیند، نه به این خاطر که مقیم شوند؛ می آیند تا مثلا نشانی بپرسند، ولی..
مهم نیست این ها چقدر حضور فیزیکی در زندگی تو داشته باشند، مهم نیست با چشم سر چقدر آن ها را دیده باشی و یا چقدر با آن ها هم کلام شده باشی. آن چه مهم است این است که حضور شان در تو وابسته به جسمشان نیست. چشم باز می کنی و می بینی مدت هاست در تو اتراق کرده اند، در بزرگترین حجره دلت بساط کرده اند و در تو زندگی می کنند. از عطر بودنشان مشام جانت سرمست می شود و تو را سرشار از یک حس متعالی می کنند. انگار که وجودشان نوری می شود و به سایر حجره های تو در توی دلت نیز می تابد و آن گاه تو می توانی اقلیم های ناشناخته وجود خودت را با حضور آن ها کشف کنی. آن اندازه توی مشغول به خود را به جستن درون خود وا می دارند که انگار فقط خود خدا می توانسته چنین مهمان عزیزی را سر راه زندگی تو قرار داده و به کاروانسرای دلت راهنمایی کند.
از سری نوشته های همراه ارجمند خانم زهرا لاری
0 دیدگاه