13
اردیبهشت

مطلب: خانه های قدیمی را دوست دارم..

خانه های قدیمی را دوست دارم..
تاریخ در آنها به زیبایی در حرکت است،
همه چیز عمر دارد،
حرف دارد،
برکت دارد،
تکنولوژی آن ها را له نکرده،
یاغی گری ها ی مدرن تغییرشان نداده،
هنوز حیاط هست،
حوض است،
کوزه هست،
قناری می خواند،
ماهی شنا می کند،

دیوارهای اتاق های کوچک،
مهمان جمعیتی زیاد است،
سفره ها گسترده اند،
نه دو نفره،
نه چهار نفره،
صدای پیرها شنیده می شود،
حضورشان برکت خانه است،
کوزه ها مملو از ترشی،
دیگ کوچک مفهومی ندارد،
نذری پزان به راه،
همسایه حق به گردن دارد،

دست ها صدا دارد
درختان نفس می کشند،
باغچه هنوز آرزو نشده،
زیرزمین انباری نیست،
حیاط را بالکن نمی خوانند،
پنجره فقط در نقاشی ها نیست،
باران در خانه می بارد،
ایوان زیر حصیر،
چایی همیشه دم است،
روی سماور،
توی قوری،
در خانه همیشه باز است،
مهمانی ها دلیل و برهان نمی خواهد،
غذاها ساده و خانگی است،
بویش نیازی به هود ندارد،
عطرش تا هفت خانه می رود،
کسی نان خشکه ندارد،
نان برکت سفره است..
مهمان ناخوانده آب خورشت را زیاد می کند،
دلخوری ها مشاوره نمی خواهد،
دوستی ها حساب و کتاب ندارد،
سلام ها اینقدر معنا ندارد،
سلام گرگی وجود ندارد،
افسردگی بیماری نایابی است،
گلدان ها در خانه اسیر نیستند،
درخت یاس هنوز هست،
بوی یاس از شیشه های عطر نمی آید،
دست پدر همیشه پر است،
خانه همیشه شسته،
خاک اینجا نمی ماند،
همه چیز زنده است،
حتی اگر آن خانه،
سال های سال متروکه مانده باشد..
یاد آن روزی که تختی و حیاطی داشتیم
قُل قُل قوری و قلیان و بساطی داشتیم
عطر آویشن، ردیف استکان های بلور
زندگی شیرین تر از چای نباتی داشتیم
مادری فیروزه تر از آسمان مخملی
سایه ی مهر پدر، ظهر صلاتی داشتیم
خانه ای گرچه کلنگی خالی از اندوه و غم
باخبر از حال هم شور و نشاطی داشتیم
نم نم چنگ و رباب و گلنراقی و قمر
هر شب جمعه که میشد سور و ساتی داشتیم
نرده های غرق پیچک، پله پله اطلسی
گام پاورچین و غرق احتیاطی داشتیم
شرشر فواره روی رقص ماهی های حوض
شور و شوق و خاطر پُر انبساطی داشتیم
ساده مثل آفتاب آمده از پشت کوه
بی خجالت لهجه ی اهل دهاتی داشتیم
حافظ از شاخه نباتش، سعدی از سیمین تنش
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتی داشتیم
کارگردان! آنهمه عشق و صفا یادش بخیر
آخر ِ آن روزها ای کاش کاتی داشتیم
عکس ما را قاب کن هرچند با گرد و غبار
تا که خوشبختی بداند خاطراتی داشتیم