14
اردیبهشت

مطلب: مدیریت نگرش

امكان تغيير نگرش
 ما يا خداوندگار نگرش‌هاي خويش هستيم يا برده آنها. گزينش يكي از اين دو با ما است. اين كه امروز كيستم پي‌آمد گزينش ديروز ما است. فردا هم همان خواهيم شد كه امروز برمي‌گزينيم. تغيير كردن يعني انتخاب و ميل به تغيير.
فرآيند تحول از شناخت وضعيت كنوني آغاز مي‌شود. ارزيابي نگرش كنوني مستلزم صرف‌ وقت است.
شما براي يافتن گير نگرش خود بايد از روش زير پيروي كنيد:
1- يافتن احساس‌هاي ناگوار
چه نگرش‌هايي باعث مي‌شوند شما نسبت به خودتان احساسي ناخوشايند پيدا كنيد؟
2- شناسايي رفتار ناگوار
در برخورد با ديگران، چه نگرش‌هايي براي شما مشكل‌آفرين مي‌شوند؟
3- شناسايي افكار ناگوار
چه افكاري دائماً ذهن شما را اشغال مي‌كنند؟
4- تشخيص حقيقت
براي يافتن راه تغيير بايد احساس‌هاي خود را در پرتو حقيقت بسنجيم. اگر فردي مذهبي هستيد بهتر است به كتاب مقدس خود رجوع كنيد. مذهب شما درباره نگرش و نگاه به زندگاني چه مي‌گويد؟
برای رفع گیر نگرش خود از موضوعات زیر پیروی کنید:
1- تعهد
در اين مرحله، پرسش “براي متحول شدن چه بايد كرد؟” به اين تعهد تبديل مي‌شود : “من بايد متحول شوم”.
2-برنامه‌ريزي و ايفاي تعهد
بي‌درنگ تصميم خود را پياده و آن را تكرار كنيد.
3- گزينش
قبول كنيد كه قدرت ايمان از ترس بيشتر است.
ويليام جيمز فيلسوف گفته است: بزرگ‌ترين كشف عصر ما اين است كه انسان‌ها مي‌توانند با اصلاح نگرش‌هاي خود زندگاني خويش را اصلاح كنند.
4-براي خود منشور هدف بنويسيد
براي اينكه انسان در تغييردادن نگرش خود جهت و انگيزه داشته باشد، بايد هدف خود را به طور روشن مشخص كند. اين هدف بايد تا حد امكان مخصوص، مكتوب، امضادار و داراي مهلت زماني براي اجرا باشد. منشور هدف بايد در جلو ديد باشد به طوري كه هر روز چند بار بتوان آن را ديد.
شما هم به هدف خود خواهيد رسيد. به شرطي كه هر روز اين سه كار را بكنيد:
الف-هر روز كاري را كه مشتاق انجام آن هستيد بنويسيد.
شما براي تبديل نگرش خود به “آنچه بايد باشد”
چه غول‌هايي را بايد هلاك كنيد؟
به چه منابعي نياز داريد؟
از ديدن مشكلات نترسيد و جا نخوريد. هر بار يك غول را نشانه بگيريد. استراتژيست‌هاي نظامي به ارتش‌ها سفارش مي‌كنند همزمان در بيش از يك جبهه نجنگند. ببينيد در اين مرحله مي‌خواهيد با كدام نگرش خود مبارزه كنيد. آن را بنويسيد. هرقدر در اين راه موفق شديد شرح كار و موفقيت خود را بنويسيد. خواندن موفقيت‌هاي گذشته انسان را در كار تشويق مي‌كند. بنابراين از خواندن شرح پيروزي‌هاي گذشته غفلت نكنيد.
ب- با دوستي كه مشوق شما است، برنامه روزنامه خود را در ميان بگذاريد.
اعتقاد يعني يقين دروني، يعني عمل بيروني. اگر عزم و اراده خود را به زبان بياوريد علاوه بر تشويق شدن، احساس مسئوليت خواهيد كرد.
نگوييد نمي‌توانم، بگویید مي‌توانم. نگوييد اگر، بگوييد حتماً. نگوييد مردد هستم، بگوييد منتظر بهترين وضع هستم. نگویید گمان نمي‌كنم، بگویید مي‌دانم. نگویید وقت ندارم، بگویید فرصت را فراهم می کنم. نگویید شاید، بگویید مطمئناً. نگویید نگران هستم، بگویید اطمینان دارم. نگویید من (نشانه تحقير) ، بگویید شما (نشانه حمايت). نگویید امکان ندارد، بگویید هر کاری ممکن است.
ج- هر روزه در راه رسيدن به هدف قدمي برداريد.
فرق بين انسان دانا و انسان نادان در واكنشي است كه به دانسته‌هاي خود نشان مي‌دهند. دانا بر اساس آنچه مي‌شنود عمل مي‌كند و نادان مي‌داند و عمل نمي‌كند.
5- مشتاق تغيير باشيد
ما وقتي تغيير مي‌كنيم كه چاره‌اي جز تغيير نداشته باشيم. تا زماني كه گزينه‌هاي پذيرفتني ديگر در اختيار باشند، تغيير نخواهيم كرد.
اگر انسان بداند كه مجبور به سكون نيست، آتش شوق به تغيير در وجودش زبانه مي‌كشد. عاشق سختي‌هاي دوران‌گذار باشيد و ببينيد چه طور شعله شوق به تغيير در وجود شما زبانه مي‌كشد.
به شما هم توصيه مي‌كنم به اندرز مارك تواين عمل كنيد :” همواره ذهن خود را خانه تكاني كنيد تا دچار جمود نشويد. خود را از زندگاني تكراري و ملالت‌بار نجات دهيد.”
6- امروز را درياب!
هر شخصي طاقت جنگ يك روزه را دارد. ترس و دلواپسي از آنجا بر وجود ما چيره مي‌شود كه بارهاي سنگين آن دو روز ترسناك، يعني ديروز و فردا، را به امروز اضافه كنيم. آنچه سبب اختلال و سردرگمي مي‌شود حوادث امروز نيست بلكه پشيماني يا تلخي آنچه ديروز روي داده و ترس از پيشامدهاي احتمالي فردا است. پس فقط يك روز را درياب ! امروز را!
7- الگوهاي فكري خود را تغيير دهيد.
با آموختن روش تغيير دادن افكار مي‌توان بر عواطف خود مسلط شد.
احساس و عاطفه انسان ناشي از فكر و انديشه او است. بنابراين با تغيير الگوهاي فكري مي‌توان احساس و عاطفه را تغيير داد.
8-عادت‌هاي نيك را در خود پرورش دهيد
نگرش چيزي نيست مگر نوعي عادت فكري. پروراندن عادت كاميابي همان قدر آسان است كه تسليم شدن به عادت ناكامي.
گام‌هاي زير را برداريد تا بتوانيد عادت‌هاي نكوهيده را به عادت‌هاي نيك بدل كنيد:
گام اول – عادت‌هاي زشت خود را فهرست كنيد.
گام دوم –ريشه اصلي آنها را بيابيد.
گام سوم –عوامل تشديد كننده آنها را پيدا كنيد.
گام چهارم –يك عادت نيك را براي جايگزيني عادت ناپسند انتخاب كنيد.
گام پنجم –درباره عادت نيك، مزايا و پي‌آمدهاي آن بينديشيد.
گام ششم –براي پروراندن عادت نيك دست به كار شويد.
گام هفتم –براي تحكيم آن عادت هر روز كاري انجام دهيد.
گام هشتم –با توجه كردن به يكي از مزاياي عادت خوب، خود را تشويق كنيد.
9-همواره در فكر حفظ نگرش درست باشيد
نگرش انسان همواره ميل به بازگشت به الگوهاي اصلي را دارد مگر آنكه به دقت مراقب باشيم و چون نهال، آن را هرس كنيم.
معنای موفقیت
ملاك موفقیت یا شكست ، نگرش است. گرفتاری خیلی ها این نیست كه توان موفقیت ندارند بلكه موفقیت را غلط تعبیر می كنند و دیدگاه آنها نادرست است. متفکری گفته است: از مهم ترین اشتباهات این است كه موفقیت را در گرو داشتن صفاتی نظیر نبوغ ، قدرت و چیزهایی نظیر آن بدانیم و بگوییم چون این صفات را نداریم پس موفق نمی شویم.
موفقیت چیست و چه صفاتی دارد؟
برداشت خیلی ها از موفقیت، واقعی نیست. از نظر آنها موفق کسی است که یکی از ویژگیهای زیر را داشته باشد:
-ثروت بیل گیتس
-قدرت بدنی آرنولد
– هوش آلبرت انیشتین
– قلب مادر ترزا و …
اگر چه این طرز فکر احمقانه است اما به واقعیت نزدیک است. خیلی ها موفقیت را شبیه دیگران شدن و از قالب خود بیرون آمدن، می دانند. این نگرش درست نیست و راه به جایی نمی برد. اگر انسان تلاش کند شبیه دیگران شود در زندگانی موفق نمی شود و دست بالا به بدل غیر واقعی آن ها تبدیل می شودو در نتیجه امکان این ه همان کسی شویم که می خواهیم، از بین می رود.
انواع برداشت های غلط از موفقیت:
ثروت:
رایج ترین تلقی نادرست از موفقیت این است كه موفقیت را معادل داشتن ثروت بدانیم. خیلی از مردم فکر می کنند اگر مال جمع کنند در زندگانی موفق می شوند.اما مال و دارایی نه تنها مشکلات را از بین نمی برد بلکه مشکلات تازه ای هم بر آن می افزاید. اگر این ادعا را قبول ندارید در زندگی کسانی که در قمار یا بخت آزمایی صاحب مال وثروت شده اند تامل کنید. پول خوشبختی یا موفقیت نمی آورد..
داشتن یک حس مخصوص:
 تلقی نادرست دیگر این است كه كسانی را كه احساس سعادت یا موفقیت می كنند ، موفق بدانیم. زندگانی ما یکدست و ثابت نیست و عواطف انسان همواره دگرگون می شود. بنابراین نمی توان معیار موفقیت را احساس نشاط دانست..
داشتن دارایی مخصوص و با ارزش
داشتن دارایی های مخصوص و با ارزش نیز موفقیت نیست. دوران کودکی خود را به خاطر بیاورید.بارها اتفاق افتاده که به شدت دنبال چیزی بوده اید وگمان می کردید اگر به آن برسید در زندگانی شما تحولی چشم گیر اتفاق خواهد افتاد. این تجربه ی شخصی به نوعی برای من و به احتمال زیاد برای بسیاری از ما اتفاق افتاده است. زمانی که 10 ساله بودم دلم می خواست یک دوچرخه ی اعلا داشته باشم .به مناسبت روز تولدم این دوچرخه به من هدیه داده شد. اما چیزی نگذشت که متوجه شدم داشتن آن دوچرخه خشنودی پایداری را که در انتظار آن بودم را به من نداده است.
این وضع در زندگی من بارها تکرار شد. خیال می کردم اگر عضو تیم بسکتبال دبیرستان بشوم، احساس موفقیت خواهم کرد، که نکردم.خیال می کردم اگر مسئول کتابخانه ی دبیرستان بشوم موفقیت به سراغ من خواهد آمد، که نیامد. مال وثروت در بهترین حالت جنبه گذرا و موقت دارند. از راه گرد آوری مال و دارایی نمی توان به موفقیت رسید.
قدرت
قدرت غالبا رنگ موفقیت دارد ، اما قدرت به خودی خود نه سازنده است نه ویرانگر. نه سبب امنیت می شود و نه سبب موفقیت. از این گذشته همه سرانجام قدرت را از دست می دهند. لرد اکتون تاریخ نویس انگلیسی می گوید: ” قدرت فساد می آورد وقدرت مطلق مساوی است با فساد مطلق” گفته آبراهام لینکلن نیز بازتاب همین نظر است. او می گوید: ” کما بیش همه انسان ها در برابر ناملایمات پایداری می کنند اما اگر خواستید منش کسی را آزمایش کنید به او قدرت بدهید.” به راستی قدرت محک منش وشخصیت است. قدرتی که در اختیار یک انسان شریف باشد، بسیار سود مند است. اما قدرت خود کامگان سرچشمه ی ویرانی های هولناک است. قدرت به خودی خود نه سازنده است و نه ویرانگر. نه سبب امنیت می شود و نه سبب موفقیت. از این گذشته همه خود کامگان حتی آن ها که خیر خواه هستند سر انجام قدرت را از دست می دهند.
پیروزی
خیلی از افراد به نوعی بیماری مبتلا هستند که شاید بتوان نام آنرا بیماری رسیدن به مقصد نامید. مبتلایان به این بیماری گمان می کنند اگر بتوانند به جایی برسند، منصبی بدست آورند، به هدفی برسند، یا با شخص مورد نظر ارتباطی برقرار کنند، موفق می شوند. هر کدام از ما ممکن است تجربه ای مشابه را در این خصوص آزموده باشیم. در آن زمان موفقیت را اینگونه تعریف می کنیم که : تحقق تدریجی یک هدف از پیش تعیین شده. اما رفته رفته در می یابیم که آن تعریف ناقص است.موفقیت را نمی توان مجموعه ای از اعداف دانست که یکی پس از دیگری عملی می شوند.موفقیت مساوی با رسیدن به هدف نیست بلکه خود سفر است.
نگاه درست به موفقیت:
اگر موفقیت را به سفر تشبیه کنیم، این سفر چگونه آغاز می شود؟ شرط موفقیت در این سفر چیست؟ دو شرط لازم است: نگاه درست به موفقیت و قواعد درست برای رسیدن به آن. با تعریف دوبارهی موفقیت و مانند کردن آن به سفر، شرط نخست محقق می شود وبنابراین می توان سفر را آغاز کرد. گرچه رهاورد این سفر از فردی به فرد دیگر فرق دارد اما سلوک همه یکسان است. بنابر این می توان
موفقیت را اینگونه تعریف کرد:
–         شناخت هدف زندگانی
–         بالندگی برای رسیدن به توانایی بیشینه و
–         بذرافشانی به سود دیگران.
اگر شما هم موفقیت را اینطور ببینید متوجه می شوید چرا می گوییم موفقیت سر منزل مقصود نیست بلکه خود سفر است. اگر نگاه ما به زندگی درست باشد هرگز احساس پوچی نمی کنیم و هیچ گاه فرصت رشد و بالندگی را از دست نمی دهیم و همواره از فرصتها برای کمک به خود و دیگران استفاده می کنیم. اگر ما موفقیت را سیر وسلوک بدانیم هرگز با مشکل تلاش برای رسیدن به مقصدی گریز پا روبرو نخواهیم شد. و هرگز خود را نیمه تمام نخواهیم پنداشت ودیگر نقد عمر را در قمار رسیدن به موقعیتی از پی موقعیت دیگر نخواهیم باخت.
اینک برای بهتر شناختن اجزای این تعریف به واکاوی تک تک آنها می پردازیم.
-شناخت هدف
هیچ چیز به اندازه شناخت هدف و غرض از زندگانی با اهمیت نیست. هانری كایزر صنعتگر ثروتمند و بنیان گذار کایزر آلومینیوم و نظام مراقبت های درمانی کایزر می گوید: بدون تعیین هدف ، انسان نمی تواند از ظرفیت خود به بهترین صورت استفاده كند. به کلام دیگر اگر انسان واقعا هدف خود را مشخص نکند و آنرا به درستی نشناسد عمر خود را بیهوده از دست می دهد. خداوند هرانسانی را به خاطری آفریده است. ویکتور فرانکل، روانشناس، می گوید: ” کشش درونی یا رسالت هر انسان در زندگانی مخصوص است و هر کس باید تکلیف و وظیفه ی خود را انجام دهد. از این بابت دیگران نمی توانند جای ما را پر کنند و ما نیز عمر دوباره نداریم. بنابراین وظیفه ی هر کس مخصوص به خود اوست وفرصت انجام آن وظیفه نیز مخصوص ومنحصر به فرد است. همه ی ما در زندگی غرض و مقصودی داریم که به خاطر آن آفریده شده ایم. مسئولیت ما و بزرگترین سرمستی ما شناخت و درک آن مقصود و غرض است. برای درک بهتر غایت زندگانی خود همواره از خود این چهار سوال را بپرسید:
1-دنبال چه می گردم؟ همه ما در درون خود آرزویی نیرومند داریم ، وظیفه ما یافتن آن است.
2-چرا آفریده شده ام؟ آفریده ها همه با هم فرق دارند. در خو دنیک درنگ کنید: آمیزه ای خاص از توانایی ها، منابعی که در دسترس شما قرار دارند، سرگذشت شما و فرصت های پیرامون شما. اگر بتوانیم با جدیت این عامل ها را بشناسیم و پرده از آرزوی پنهان در دل خود برداریم، گامی بلند به سوی یافتن غرض و هدف خود در زندگانی برداشته ایم.
3-    آیا به توانمندی خویش باور داریم؟
اگر به توانایی و استعداد خویش باور نداشته باشیم هرگز برای رسیدن به آن تلاش نخواهیم کرد.باید اندرز تئودور روزولت را آویزه گوش خود کنیم: ” هر جا هستی و با هر چه داری، آنچه را می توانی بکن. ” اگر با چشم دوختن به غایت زندگانی به این پند عمل كنیم ، وظیفه خود را انجام داده ایم.
4-بهترین زمان برای عمل چه زمانی است؟ هنگام عمل همین اکنون است.
–         بالندگی تا مرز توان و استعداد
اچ. جی. ولز داستان نویس معروف معتقد بود ثروت، مقام وقدرت، هیچیک سنجه ی موفقیت نیستند. تنها سنجه واقعی موفقیت عبارت است از نسبت آنچه می توانستیم بشویم به آنچه شده ایم.  به بیان دیگر موفقیت نتیجه ی شعف و استفاده از تمامی مواقب و توانمندیها و استعداد هاست. توان و استعداد ما كمابیش حد و مرز ندارد. افسوس که کمتر برای دستیابی به آن می کوشیم. راستی چرا؟ پاسخ اینست : انسان هر کاری را می تواند بکند اما همه ی کارها را نمی تواند بکند.خیلی ها خود را رها می کنند و دیگران مسیر زندگی آن ها را مشخص می کنند .بنابراین هیچگاه خود را  وقف مقصود و هدفشان نمی کنند .آن ها نخود هر آش هستند، همه کاره و هیچ کاره، در حالی که باید به یک یا چند کار معدود بپردازند و در این مسیر بر یکی از آن چند کار متمرکز شوند. اگر آنچه را که گفتیمن به دل شما نشست، معلوم می شود که آماده ی تحول شده اید و می توانید در این راه پیش بروید. پس به چهار رهنمود زیر توجه کنید تا خود را در راه بالندگی تا مرز توان و استعداد خود قرار دهید.
1- یك هدف را عمده كنید
هیچ کس با تکه تکه کردن خود در مسیر های مختلف نمی تواند از ظرفینت خود استفاده کند .برای بهره گیری از توانایی و ظرفیت خوبش باید حواس وتلاش خود را یک جا جمع کنید.
2- از اصلاح مستمر خود غافل نشوید
همیشه و همواره به فکر اصلاح پندار، گفتار و کردار خود باشید.. هر گاه اندیشه ای منفی به ذهنتان خطور کرد مجال شکل گیری بیشتر را به آن ندهید. فراموش نکنید که ذهن همیشه باید چیزی برای پردازش داشته باشد. منتهی اینکه خوراک ذهنتان چه باشد به خود شما بستگی دارد.. باور داشته باشید که افکار مثبت یا منفی که به ذهنتان ورود پیدا می کنند به عنوان محصولاتی از جنس کلام و یا اعمال و رفتارتان دیر یا زود ظاهر می شوند. و به یاد داشته باشید که کار شما مبارزه با افکار منفی نیست بلکه جایگزینی افکار مثبت و خیر خواهانه برای خود و دیگران به جای افکار منفی است. چون با هر چه که بیشتر مبارزه کنید سر سخت تر و قوی تر خواهد شد . برای اینکه افکار، گفتار و یا رفتار خود را مرور کنید ساعتی از شبانه روز را به تامل در خصوص نوع رفتارتان با دیگران اختصاص دهید. این اقدام می تواند به صورت تمرینی مدون و همییشگی در آید. شاید قبل از خواب شبانه برای این منظور زمان مناسبی به نظر برسد.. کل وقایع و رفتارهای روزتان را می توانید بصورت یک فیلم در عرض چند دقیقه مرور کنید.. وجدان و ناخود آگاه شما در مواردی که میتوانستید اندیشه ی بهتری را در سر بپرورانید و یا کلام محبت آمیزتری را به زبان آورید و یا اعمال پسندیده تری را نسبت به دیگران داشته باشید در خلال این مرور به شما یاد آوری می کند.
3- گذشته را فراموش كنید
بزرگی می گوید : ” گذشته مرده است. اگر لاشه ی گذشته را به دنبال خویش بکشیم توان حرکت به سوی آینده را از دست می دهیم. اگر انگیزه و الهام می خواهید به کسانی بیا ندیشید که بر موانع بزرگ غلبه کرده اند.کسانی مثل آلبرت انیشتین، توماس ادیسون، پرفسور حسابی، و .. هر یک از این افراد برای رسیدن به هدف های والا بر موانع بلند و باور نکردنی چیره شده اند و به یاد بسپارید که به رغم ناملایمات گذشته، انسان ظرفیت و توان غلبه بر مشکلات و موانع را دارد.
4- به آینده بنگرید
به تنها جایی که می توان رفت آینده است.در این سفر توان و استعداد ما پیشاپیش حرکت می کند. خواه 8 ساله، خواه 18 ساله، خواه 48 ساله یا 80 ساله باشیم. هیچ وقت برای اصلاح و به سازی دیر نیست و همیشه برای آن فرصت هست.فردا می تواند بهتر از امروز باشد.
10- کاشتن تخمی که برای دیگران نیز ثمر دارد
پس از شناخت غایت و هدف زندگانی و پس از قرار گرفتن در راه بالندگی برای رسیدن به توان واستعداد فردی، انسان در شاه راه موفقیت قرار می گیرد. اما برای بی نقص کردن این سفر کار دیگری نیز لازم است. یاری کردن به دیگران. اگر این جنبه از سفر فراموش شود، تجربه ی ما بی روح و بی نشاط خواهد شد.
می گویند با آنچه به دست می آوریم زندگانی می كنیم ولی با آنچه می دهیم زندگانی می بخشیم. آلبرت شوایتزر گفته است: “غرض از زندگی ، خدمت به دیگران ، نشان دادن همدلی و همراهی با دیگران است.”
شوایتزر در سلوک موفقیت به آفریقا رفت و خود را وقف خدمت به مردم آنجا کرد. اگر شما هم برای خود هدفی خیر خواهانه در نظر بگیرید می توانید در حالی که در وطن خود هستید به دیگران کمک کنید. خواه به صورت صرف وقت بیشتر با خانواده، کمک به افراد مستعد برای بالیدن، کمک به افراد جامعه و خواه به صورت خویشتن داری و چشم پوشی از خواسته ها به خاطر موفقیت تیم شغلی. نکته ی اصلی اینست که هدف نهایی خود را پیدا کنیم و در حالی که به دیگران کمک می کنیم به طرف آن پیش برویم. بزرگی گفته است: ” تولد هیچ یک از انسانها بی جهت نیست، اما بعضی ها نمی توانند جهت و علت تولد خود را درک کنند . موفقیت در زندگانی هیچ نسبتی به آن چه انسان در زندگانی، برای خود به دست می آورد یا انجام می دهد ندارد. موفقیت در زندگی با کمک دیگران نسبت دارد.
موفقیت در زندگانی با كمك به دیگران نسبت دارد. اگر تلقی ما از موفقیت درست باشد ، نگاه ما به خود و به زندگانی سازنده خواهد بود و رویدادها در این امر اثر ندارند و اگر بتوانیم دیگران را تشویق كنیم كه با همین دید به موفقیت نگاه كنند ، همواره امید خود را حفظ كرده و در زندگانی موفق خواهند شد.