09
اردیبهشت

مطلب: مردی به وسعت دلهای مردم شهر

این مطلب به قلم شیوای دوست و همکار گرانقدرم جناب آقای مهندس آل شیخ که خود یکی از خدمتگذاران و مدیران کارا در عرصه ی مدیریت شهریست نگارش شده.. به امید آن روز که قدر شناسی از زحمات دیگران تکلیف هر روز و هر ساعتمان باشد.
“دیشب میهمان مراسمی برای تجلیل مردمی از مهندس پژمان ، شهردار شش سال گذشته مشهد بودم که باعث شد شما را در حس و حال این شب شریک کنم .
این چند کلام برای دوستان غیر مشهدی و همشریانی که این سالها هوای دیار نداشته اند شاید چندان قابل درک نباشد اما برای آنهایی که صبحگاهان نفسشان از هوای این شهر پر می شود و گذرشان از کوچه ها و خیاباهای این شهر به شب می رسد قطعا قابل گواهی است .
در سالهایی که گذشت ، در اوج رکود اقتصادی و بی سامانی دولت و تنگناهایی که در راه انجام هر کار متفاوت نفس می گیرد ، شهر مشهد توانست اندکی مجال برای زیبایی و به سامان شدن بیابد .
غیر مشهدیها هم ماجرای نگاره های دیواری شاهنامه را که پاک شدند شنیده اند ، شاید هم عکسهایی از نمادهای نوروزی مشهد را دیده باشند ، شاید هم برایشان مهم نباشد تغییراتی که همیشه و در همه جا کم وبیش هست اما داستان آنچه شده را کمتر کسی بیان می کند . آنچه به مرور انجام می شود در صفحه حوادث و اخبار جایی ندارد . نگاره ها ی پاک شده از موزه ای به وسعت یک شهر معروف تر است !
با این حال جایی برای آنچه شده وجود دارد ، جایی که پس از دیدن همه کارها ، گزارش ها و عملکرد ها و گذشتن سالها چیزهایی باقی می ماند ؛ جایی در خاطر مردم .
شهر مشهد در چند سال گذشته تحول بزرگی در مدیریت شهر را شاهد بود و مهمترین ویژگی این تحول فراگیری آن در همه امور شهری بود . ابعاد فنی این تحول از سازمان و منابع انسانی تا سخت افزار و منابع مالی و نواوری های مدیرتی و کسب رتبه های اولین و بهترین و … آنقدر زیاد است که از مجال این بیان خارج است و از سویی در همین سالها چنان اعداد و آمار به شکنجه گرفته شدند که باور پذیری هر گزارشی را دشوار ساخته است و همین است که اعداد و آمار و نشان ها و لوح ها بی محتوا شده اند و نمودار های رو به بالا در گزارشهای دولتی طاق قاب را چنان نشانه گرفته اند که انگار مردم بدهکار زندگی در این بهشت برینند!در فقدان داوری علمی و ارزیابی بی طرفانه تنها قضاوت ، قضاوت یاد ها و خاطره ها در دل مردم است .
دیشب شاهد مراسمی بودم که سخنرانان و حضار نه به اعتبار مقام و عنوانشان که اعتبار عزتشان حضور داشتند و هیچ سازمان و نهادی به رسم تشریفات اداری در آن نفش نداشت و هیچ جایگاه حقوقی در کار نبود .
از هنرمندانی که داوطلبانه هماهنگی امور را عهده دار بودند تا اعضای نظام مهندسی ، کارشناسان و مدیران گذشته و سرمایه گذاران و اصناف و صنعت گران هر کدام حضورشان بیان ابعاد مختلف آن اتفاق تدریجی بود .
اوج مراسم لحظه ای بود که مهندس شهرستانی ، شهردار سالخورده سالهای دور به جایگاه خوانده شد و همگان به پا خاستند و تا لحظه ای که پیرمرد با مشقت به تریبون رسید و سخن خود را آغاز کرد او را بی وقفه تشویق کردند ، نام مهندس شهرستانی را که در این ۳۵ سال مصدر هیچ پستی نبوده و در هیچ گزارش و عملکرد نامه ای نیامده ، دلهای مردم پاس می دارد .تایید او بر عملکرد آخرین شهردار بزرگترین گواه موفقیت این سالهاست و حضورش تایید قضاوت گری درک مردم .
دیشب چون رویایی گذشت ، رویای قدر شناسی مردمی که انتخابات ایشان را بر نیانگیخت اماپرده نویس هایشان را با خسته نباشید ها بر دیوار های شهر گذاشتند و دیشت آنقدر سبد های گل آوردند که بوی گل از خلال انبوه ماشینهای پارک شده راهنمای مسیر شده بود .
رویایی که برای من تعابیر مختلفی دارد ؛ لزوم داشتن نهادهای مردمی برای نظارت و پی گیری حقوق شهروندی یکی از این تعابیر است و دیگر این که به رغم بدبینی همگانی و تاریخی مردم نسبت به مدیران می توان به گونه ای دیگر این رابطه را رقم زد و دیگر این که در شهری چون مشهد با ساختار پیچیده قدرت و سایه های نا گاهی ، تعصب و خودمحوری ، رویش جوانه های توسعه بسیار ارزشمند و نگهداری آن بسیار ارزشمند تر است .داستان دیگری که قهرمانان بسیاری می خواهد : مردان بسیاری برای یک شهر .
سپاس بیکران برای هادی مظفری عزیز و همه هنرمندانی که این لحظات را پر شکوه و پر غرور جاودانه کردند .”

و تنها رد پای عشق می ماند بجا بر باور منظومه ی هستی..

میدانی؟!