راز سرنگونی و پیشرفت یک تمدن
17
اردیبهشت

مطلب: راز سرنگونی و پیشرفت یک تمدن

راز سرنگونی و پیشرفت یک تمدن

یادداشت هفتگی هاشم راعی مشاور ومدرس مدیریت

این متن و دل نوشته حکایت این روزهای جامعه ی ماست..
حکایتی که تمام نقش آفرینان آن دیگری را مسبب تمام اتفاقات ناگوار زندگی خود می داند و هیچ کس نمی خواهد یا نمی داند که باید از خودش شروع کند تا معجزه ی پیشرفت و شکوفایی را شاهد باشد..
این نوشته تلنگریست به همه ی ما که بدانیم دریچه ای که خیر و رحمت، و نور عشق از آن به داخل راه می یابد، از درون باز می شود نه از بیرون..
رو به راه خیر و نیکی باشیم…

نابودی تمدن لحظه ی آغاز مشخصی ندارد
نه انفجار هسته ای. نه برخورد شهاب سنگ از آسمان. نه سیل و نه زلزله
تمدن، آرام آرام، نابود می شود
بانک ها ور شکست می شوند
شاخص های سهام فرو می ریزند
شرکت ها کارکنان خود را اخراج می کنند
آنها که دزدی های بزرگ را دیده بودند
زشتی دزدی های کوچک در نگاهشان کمرنگ می شود
و روزی میرسد که در سر هر کوی و برزن
تکه نانی را می بینی که دو نفر بر سر آن درگیرند
و یکی به ضرب و زور، این آخرین تکه نان در دسترس را، از دست دیگری می گیرد
و تمدن در کشمکش خرده دزدان گرسنه قطحی زده، ناپدید می شود.
اما نا امید نباش
میتوانی این روایت را وارونه هم بخوانی
بر سر هر کوی برزن، دو گرسنه را می بینی
گیج و سردرگم، بر سر تکه نانی که یک نفر را هم به سختی سیر میکند
گرسنه اول، می گوید: من به اندازه ی تو گرسنه نیستم. تو آن را بردار
دیگری می گوید: من هم آنقدر که چهره ام نشان میدهد گرسنه نیستم. تو آن را بردار
چنین می شود که اگر چه فقر و محرومیت هست، اما مردم امنیت را تجربه میک نند.
و اگر چه دزدی های بزرگ هست، اما خرده دزدی نیست.
و مردم کم کم میفهمند که نگونبختی آنها
حاصل صد دزد بزرگ نیست. بلکه میوه شوم صدهزار دزد کوچک است.
کم کم، شرکتها رونق میگیرند.
کارکنان به محل کار خود باز میگردند.
شاخصهای سهام بالا میروند و بانکها، به کار روزمره خود مشغول می شوند.
رشد و نابودی تمدن، لحظه ی مشخصی ندارد.
لحظه ی سرنوشت سازش، هم اکنون است که تو روبروی انسانی دیگر
بر سر سفره ایستاده ای..

 هاشم راعی مشاور ومدرس مدیریت