داستانک: باید از نو شروع کرد..
رفتم نشستم کنارش گفتم : برای چی نمیری گـُلات رو بفروشی ؟ گفت : بفروشم که چی ؟ تا دیروز می فروختم که با پولش آبجی مو ببرم دکتر...
رفتم نشستم کنارش گفتم : برای چی نمیری گـُلات رو بفروشی ؟ گفت : بفروشم که چی ؟ تا دیروز می فروختم که با پولش آبجی مو ببرم دکتر...
ایستاده ام توی صف ساندویچی که ناهار امروزم را سر پایی و در اسرع وقت بخورم و برگردم شرکت. از مواقعی که خوردن ، فقط برای سیر شدن است...
گویند شیخ ابو سعید ابوالخیر چند درهم اندوخته بود تا به زیارت كعبه رود. با كاروانی همراه شد و چون توانایی پرداخت برای مركبی نداشت، پیاده سفر كرده و...
بیزینس و تجارت ، یک بخشی از فرهنگ هست . و اتفاقا” بخش خیلی مهمی . دوستانی که فعالیتهای خارج از کشور میکنند و یا فقط در خارج...
زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبابکشی کردند. روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایهاش درحال آویزان کردن رختهای شسته است و گفت:«لباسها چندان تمیز...
مادر بزرگ در حالی که با دهان بی دندان ،آب نبات قیچی را می مکید ادامه داد : آره مادر ، ُنه ساله بودم که شوهرم دادن ،از مکتب...
مردی به پدر همسرش گفت :عده زيادي شما را به خاطر زندگی زناشوئی موفقی که دارید تحسین میکنند. ممکن است راز این موفقیت را به من بگوئید؟ پدر با...
شیوانا در گوشه ای از بازار مشغول خرید بود. جوانی با لباس رنگی و سر و صورتی که آرایشی عجیب داشت، در کنار او ایستاد و در حالی که...
همه چیز از خواستن شروع می شود . خواستن غریزی ترین واکنش بشر نسبت به نداشته هایش است. همین که خیره میشوی به چیزی که تنها دلت تصاحبش را...
هر گاه پای صحبت هوشمندی و ضریب هوشی به میان بیاید، ما ایرانی ها بر اساس یک توهم رسیده از ناکجا آباد، خود را باهوش ترین مردم روی زمین...
آخرین دیدگاه ها