ورژن جدید برای یک داستان قدیمی! خواستگاری از دختر بیل گیتس
22
اردیبهشت

داستانک : ورژن جدید برای یک داستان قدیمی! خواستگاری از دختر بیل گیتس

ورژن جدید برای یک داستان قدیمی! خواستگاری از دختر بیل گیتس

یادداشت هفتگی هاشم راعی مشاور و مدرس مدیریت

استفاده از اعتبار نام دیگران بعضا ممکن است منافع زیادی را به دنبال داشته باشد اما نکته قابل توجه اینست که آیا شخصا در حد و ظرفیت استفاده از اعتبار دیگران هستیم یا خیر  .
داستان ساختگی خواستگاری کردن از دختر بیل گیتس را حتما شنیده اید ! فردی که با وام گرفتن از اعتبار نام دیگران برای پسرش، به خواستگاری یک فرد سرشناس و پول دار می رود.

شرح داستان :
پدر: پسرم دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی؟
پسر: نه پدر! من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم!
پدر: اما دختر مورد نظر من، دختر بیل گیتس هست!
پسر: آهان اگر اینجوریه، قبول!

پدر به دیدار بیل گیتس می رود!
پدر: برای دخترت شوهری سراغ دارم!
بیل گیتس: اما برای دختر من هنوز خیلی زود است که ازدواج کند!
پدر: اما این مرد جوان قائم مقام مدیر عامل بانک جهانی است!
بیل گیتس: اوه، که اینطور! در این صورت قبول است!
.
پدر به دیدار مدیر عامل بانک جهانی می رود!
پدر: مرد جوانی برای سمت قائم مقام مدیرعامل سراغ دارم!
مدیرعامل: اما من به اندازه کافی معاون دارم!!
پدر: اما این مرد جوان داماد بیل گیتس هست!!
مدیرعامل: اوه، اگر اینطور است باشه! قبول!
و معامله به این ترتیب انجام می شود . . .

اما همه ی ماجرا به اینجا ختم نمی شود و اما ادامه داستان :

رئیس بانک جهانی بعد از مدتی متوجه می شود که این فرد علیرغم اینکه داماد بیل گیتس است ! توانمندی اینکه از عهده مسوولیتش بر بیاد را ندارد و تصمیمات غلط این فرد به دلیل نداشتن تجربه و دانش کافی، دارد برایش گران تمام می شود . بنابراین موضوع را  با بیل گیتس در میان می گذارد و می گوید که بخاطر اینکه این فرد داماد شما بوده حاضر شدم این شغل مهم و خطیر را به او بسپارم و بیش از این نمی توانم پاسخگوی ضعف های او در سیستمم باشم !
بیل گیتس هم با تعجب میگوید که چون شنیده بوده که این فرد قائم مقام مدیر عامل بانک جهانی بوده، با ازدواج دخترش با این فرد موافقت کرده ! دختر بیل گیتس هم مدتی قبل به پدرش گفته بود که رفتار و برخورد همسرش اصلا نشان دهنده ی شخصیت فردی که در یک خانواده ی اصیل و با هویت باشد نیست . بعد از مشخص شدن اصل ماجرا فردی که از اعتبار دیگران برای رسیدن به موفقیت مایه گذاشته بود! چون لیاقت و ظرفیت این جایگاه جدید را نداشت همه ی آنچه را که عاریتی به دست آورده بود را از دست داد. رئیس بانک جهانی از او به دلیل زیان های ناشی از سوء مدیریتش شکایت می کند و بیل گیتس هم این فرد را به عنوان یک فرد تقلبی و کلاش از خانواده خود طرد می کند .

درس هایی که می توان از این داستان آموخت :

–    برند و اعتبار هر فرد یک سرمایه است .
–    وام گرفتن از اعتبار دیگران زمانی مناسب است که ظرفیت و لیاقت آن را داشته باشیم .
–    ماه هیچ وقت پشت ابر نمی ماند و حقیقت زمانی چهره ی واقعی خودش را نشان خواهد داد. 
–    فرصتها ممکن است سر راه ما سبز شوند اما اگر لیاقت و بهره مندی استفاده از آنها را نداشته باشیم به زودی آن فرصت حتی ممکن است به یک تهدید جدی تبدیل شود . 
–    مشاوره گرفتن از دیگران برای رسیدن به موفقیت خوب است به شرط آنکه خودمان ظرفیت بهره مندی از این مشاوره را داشته باشیم ! 

هاشم راعی /مشاور و مدرس مدیریت