آن مرد با بغض رفت
22
اردیبهشت

مطلب : آن مرد با بغض رفت


آن مرد با بغض رفت

یادداشت هفتگی هاشم راعی مشاور و مدرس مدیریت

دلنوشته ای برای او که رفت و برای ما که هستیم هنوز …

یاد داشت هفتگی هاشم راعی

خیلی سخت است که در اوج باشی و گوشه نشینت کنند . نروی مثل خیلی ها و بمانی که در هوای مادر وطنت نفس کشیده باشی و تب هر روزه اش را مرهم گذاری .
چهل سال سیاه را با هموطنان هم بندت چله های پیاپی بنشینی و با نگاه و بغض و لبخند معنا دار گاه گاهت، دلگرمشان کنی و امیدشان ببخشی .
ناصر ملک مطیعی نمادی از اکثریت جامعه امروز ماست .
بغضی فروخورده و درد آلود که تنها و فقط با متانت مرهم گذاری میشود .
ناصر ملک مطیعی یک شخص نبود. نماینده‌ی یک نسل از انسان هایی بود که استعدادشان پشت دیواری از تعصبات کورکورانه ، هدر شد .

شاید سهم نسل ما ازین انسان دوست داشتنی به همان چند ویدئوی کوتاه که از دل جشنواره ها و همایش ها بیرون آمده ، ختم شود .
اما همین اندک هم پر بود از وقار ، اصالت ، پختگی ، مهربانی و کلامی که سرشار از اندیشه بود .
به دور از زرق و برق فراگیر و همیشگی که فعالین گذشته و حال هنر هفتمدرگیرش هستند ، آرام و دلنشین سخن میگفت و گوهر دلش چاشنی همیشگی کلامش بود .
با شعر و ادبیات همنشین بود و در گوشه گوشه صحبت هایش آرایه های ادبی و منظوم استادانه به کار میرفت .

ناصر ملک مطیعی به سان هر انسان آزاده دیگری هرگز فراموش نخواهد شد چرا که فرزند خلف مردانگی بود و صداقت،  و اصالت چاشنی همیشگی مرامش بود .
چیزی که این روزها کمتر پیدا میشود و چون در او بود ، گرامی اش میداریم و عزیز می خوانیمش .
سفر به سلامت همسفر عاشق
دلنوشته هفتگی