استراتژی به زبان ساده
24
اردیبهشت

مطلب : استراتژی به زبان ساده

استراتژی به زبان ساده

یادداشت هفتگی هاشم راعی مشاور و مدرس مدیریت

استراتژی از کلمات کلیدی دنیای مدیریت محسوب می شود.
یکی از ستون های اصلیست که بنای هر کسب و کاری بر آن استوار می گردد.
تعاریف متعددی در کتابهای مختلف برای آن نوشته اند.
اگر بخواهم استراتژی را به زبان ساده تعریف کنم، بر حسب تجربه آنرا اینگونه ساده می کنم؛ 
استراتژی یعنی؛ چگونه رفتن و چطور رسیدن.
یک استراتژی مناسب می تواند پلی باشد میان وضع موجود شما و وضع مطلوبی که انتظار دارید در مدت زمانی معین به آنجا برسید.
برای عبور از روی این پل شما به ماشین و تجهیزات مناسب یا همان تکنولوژی نیاز دارید.
البته داشتن تکنولوژی به منزله شتاب دهنده حرکت است و در دهه‌های گذشته شرط قطعی نبود اما در حال حاضر و با توجه به شتاب روز افزون تغییرات محیط و به تبع آن انتظارات مشتریان، داشتن تکنولوژی و امکانات مناسب به یک شرط لازم برای موفقیت در دنیای کسب و کار بدل گشته است.

مساله مهم و کلیدی و یکی از شروط بسیار ضروری در رسیدن به اهداف، فرهنگ سازمانی است.
استراتژی مناسب می تواند سرباز بازی شطرنج را به وزیر تبدیل کند اما اینکه آن سرباز بعد از وزیر شدن چگونه رفتار کند بستگی به فرهنگ آن شرکت و سازمان خواهد داشت.
برای همین است که اگر فرهنگ سازمان در ابتدای اجرای استراتژی از طریق آموزش و توانمندسازی به درستی ترمیم و بهبود نیابد، همان فرهنگ غلط تکنولوژی و استراتژی را در خود بلعیده و هضم می کند.
در خلال سالها تجربه با شرکتها و سازمانهای مختلف این اصل کلیدی را بارها شاهد بوده ام که تنها شرکتهایی موفق به اجرای درست استراتژی خود شدند که از فرهنگی غنی و سرشار بهره مند بوده اند.

از همین روست که قریب به ۸۶٪ از شرکتهای ایرانی موفق به اجرا و پیاده سازی استراتژی های خود نمی شوند.

شناخت دقیق سازمان و فرهنگ حاکم بر آن ابتدایی ترین و مهم ترین رکن طراحی استراتژیست.
مساله مهمی که متأسفانه در بین مدیران ایرانی به درستی تعریف نشده و آنطور که باید از جایگاه مناسبی برخوردار نیست.
نکته قابل توجه اینجاست که سرمایه های فرهنگی و انسانی اجزاء اصلی ارزش گذاری برندها در سطح بین المللی محسوب می شوند و هر ساله سهم بیشتری به خود می گیرند و از آنطرف سهم دارایی های فیزیکی و تکنولوژیکی شرکتها ارزش خود را در ارزش گذاری برند هر ساله از دست می دهند.

اما در مدل ایرانی آن شاهد این تناقض هستیم که مدیران حاضرند هزینه های هنگفتی را صرف تبلیغات و خرید تجهیزات بکنند و آنزمانی که مبحث سرمایه گذاری به روی فرهنگ سازمانی از طریق آموزش نظام مند کارکنان مطرح می شود، نبود بودجه کافی را بهانه می کنند!
حاضرند به قیمت از دست رفتن ارزش و اعتبار برندشان از زیر این نوع هزینه که در واقع اصلی ترین سرمایه گذاری در حوزه برندسازیست، شانه خالی کنند.

امیدوارم این نوشته و رهنمودهای آن باعث زمینه سازی ارتقاء فرهنگ رفتاری در بسیاری از شرکتها و سازمانهای ایرانی گردد.

هاشم راعی /مشاور و مدرس مدیریت و طراح دوره Mini MBA ۱۰x۱۰