24
فروردین

مطلب: هدف عاشقانه

خیلی وقتها پیش اومده که ما هم در مراحلی از زندگی در موقعیت این گنجشک قرار گرفتیم.. منظورم لحظه هایی هست که هیچ راه فراری برامون نمونده.. و انگار به آخر خط رسیدیم..
ممکنه گربه ای که مارو تهدید کرده یه خطر باشه که از بیخ گوشمون رد شده یا یک اتفاق بد و تلخ توی زندگی، اما مهم اینه که همیشه آرزوها و باورهامون جلوتر از اون لحظه ی تلخ وناگوار باشه.. تنها در اینصورت میشه از هر اتفاق وجریان ناگواری در امان موند..
اگه این گنجشک کوچولو به خودش بگه که دیگه کارم تمومه حتما همین اتفاق براش میوفته اما اگه بگه که نه اینجا آخر خط من نیست.. من قرار نیست اینجا و این لحظه و توسط این گربه خورده بشم..من قراره بزرگ بشم و روی درختای بزرگ بشینم  و با آواز و سرو صدای خودم حس زندگی و بودن رو به همه انتقال بدم.. آره این رسالت منه و من به این زودی قرار نیست از صحنه ی زندگی خارج بشم..
 اینجاست که تقدیر و سرنوشت جور دیگه ای رقم میخوره چون گنجشک کوچولو با قانون تمام هستی و کائنات یکی شده و شعور کیهانی یا قدرت خداوندی به کمکش میاد تا اون بتونه به هدف زیبایی که برای خودش ترسیم کرده برسه.
این داستان برای تک تک ما هم مصداق داره.. اگر توی زندگی اهداف بزرگ و خیر خواهانه ای داشته باشیم همه چیز و همه کس دست به دست هم میده تا اون خواسته و هدف ما محقق بشه  اونوقت این مائیم که حتی قادریم زمان مرگ خودمون رو خودمون تعیین کنیم..
                                                                                    هاشم راعی