چرا نباید به نام خلیج فارس رای داد !؟
21
اردیبهشت

مطلب: چرا نباید به نام خلیج فارس رای داد !؟

چرا نباید به نام خلیج فارس رای داد !؟

یادداشت هفتگی هاشم راعی مشاور و مدرس مدیریت

هفته ای نیست که ایمیل یا پیامکی با عنوان درخواست و پیشنهاد مراجعه به فلان سایت و رای دادن به نام خلیج همیشگی فارس! بدست من و شما نرسد.
و هر بار که دوستان و گروه های مختلف اقدام به ارسال درخواست هایی با این مضمون میکنند، بنده به نوعی مخالفت خودم را با این موضوع اعلام میکنم و البته دلایل خودم را هم مطرح میکنم که شاید برای خیلی ها قابل تامل بوده و با من در این خصوص هم عقیده باشند.. لطفا قبل از هر گونه پیش داوری و زدن برچسب نداشتن تعصب ملی به بنده و دوستان هم رای در اینخصوص موارد ذکر شده زیر را بخوانید!
– فرهنگ و ادبیات فارسی که امروزه به دست ما رسیده در طی قرنها با ادبیات و فرهنگ عربی خواسته و یا نا خواسته پیوند خورده و تلاش برای جدا کردن وغربالگری ادبیات از واژگان عربی کاری بس بیهوده است. تصور کنید که این اتفاق بیفتد! به غیر از شاهنامه فردوسی هیچ اثر ادبی دیگری نخواهد ماند.. نه غزلیات حافظ می ماند تا با آن فال بگیریم و نه کتاب قانون ابو علی سینا و .. حتی همین نام خلیج هم عربیست! با فرض اینکه تلاش کنیم خلیج فارس را صرفا از حیث نام به دیگران بشناسانیم، باز نام خلیج چسبیده به آن یک نام عربیست. تلفیق زبانهای همجوار یک فرایند کاملا تعریف شده است. کم نیست تعداد واژگانی که از زبان فارسی به ادبیات و زبان انگلیسی وارد شده و کاملا هم پذیرفته شده. از زعفران و پسته گرفته تا کباب و بازار و نام مرحوم کردان!
-نکته ی بعدی اینکه معمولا در صنعت گردشگری اینگونه است که هویت و شناسه جغرافیایی یک محل (برند مکان) را به وسیله آوازه و معروفیتش در سالهای اخیر بازخوانی میکنند. یعنی آنچه که در ذهن مخاطبین مرور میشود صرف نظر از پیشینه تاریخی یک محل خاص، اقداماتی است که در جهت معرفی و باز معرفی آن محل توسط مدیران و گردانندگان آن محل انجام می شود. تصور کنید که شماکویر مرکزی ایران را به عنوان یک پتانسیل بزرگ که امکان جذب گردشگر خارجی را داراست را در اختیار دارید. اما برای بهره برداری از آن و جذب گردشگر و فراهم آوردن امکانات لازم برای این گروه خاص، برنامه ریزی لازم را ندارید.. صرف نظر ازویژگیهای منحصر به فرد کویر مرکزی ایران که بر اهل فن و متخصصین پوشیده نیست، چقدر میتوان از مردم سایر نقاط و کشورهای دیگر انتظار داشت که نسبت به کویر مرکزی ایران و ویژگی های منحصر به فرد آن اطلاع داشته باشند؟!!
ایا به غیر از عده ای معدود که شامل برخی جغرافی دانان و فعالان عرصه گردشگری می شوند میتوان از مردم عادی انتظار شناخت این مکان را داشت؟!
برای معرفی و باز شناساندن یک مکان و حتی یک اثر تاریخی باید برنامه و هدف مشخصی داشت و گرنه بعد از مدتی کم کم به فراموشی سپرده میشود. این مهم نه تنها برای برندینگ و شناساندن یک مکان بلکه برای باز معرفی شخصیت های ادبی و فرهنگی و تاریخی نیز صدق میکند. مثال بارز آن برند و شناسه مولانادر حافظه حال حاضر مردم دنیاست که ایشان را به عنوان یک شاعر و شخصیت اهل ترکیه می شناسند حال آنکه تمام آثار ایشان به زبان فارسی است.
در این خصوص باید به ترکیه بدو بیراه گفت و یا حسرت ورود گردشگرانی که برای زیارت مزار این عارف نامی هر ساله به ترکیه سرازیر می شوند را خورد؟  و یا وقتیورزش اصیل چوگان ایرانی به نام یک کشور کوچک تازه استقلال یافته ثبت جهانی میشود هم همینطور..
در جنوب خلیج فارس تا چند دهه پیش بیابانها وشن زارهای غیر قابل سکونتی وجود داشت که فقط جولان گاه مارمولک و ملخ و .. بود اما امروزه به یمن مدیریت صحیح و شناسایی دقیق فرصتها تبدیل به یک قطب تجاری و گردشگری شده است. شهرهای ابوظبی، دوحه و  دبی به عنوان پایتخت کشورهای امارات عربی و قطر و قطب گردشگری در جنوب خلیج فارس، امروزه نامهای آشنایی در صنعت گردشگری و تجارت محسوب میشوند. و کمتر کسی است که نام و برند این شهرها را در منطقه و در دنیا نشنیده باشد.
علت هم مشخص است. آنچه را که ما در این سالها با فرصت سوزی از دست دادیم رقبای منطقه ای با بهره گیری مدیریت شده منابع و امکانات تبدیل به یک ارزش فراموش نشدنی نمودند. مصداق آن هم اینکه اغلب شرکتهای معروف بین المللی و چند ملیتی امروزه در این شهر ها دفاتر تجاری فعال دارند. حتی بسیاری از تجار و بازرگانان ایرانی هم در این منطقه سرمایه گذاری کرده و شاید به جرات بتوان گفت بخش چشم گیری از سرمایه در گردش این منطقه از داخل ایران به آنجا انتقال یافته است. در این میان سهم من و شما چه بوده؟ جز رفتن به سایت های مختلف و نوشتن بدو بیراه به ساکنان عرب این مناطق و رای دادن به نام خلیج فارس؟!
شاید بخواهیم دولتمردان را عامل اصلی این مساله بدانیم! و این حقیقت را فراموش کنیم که دولتمردان در هر جامعه ای برایند مردمان همان جامعه هستند و از کرات دیگر نیامده اند!  اما صرفنظر از نبود برنامه مدون و جامع در اینخصوص من و شمای ایرانی چه کار خاصی را برای خلیج تا ابد فارسمان انجام دادیم جز آلوده کردن سواحل آن و آلوده کردن آبهایش بوسیله رها کردن مواد نفتی قاچاق شده که از ترس به دام افتادن قبل از بازرسی داخل آب می ریزیم .. ! و این مهم تنها به سواحل جنوبی کشور محدود نمیشود. بسیاری از سواحل دریای مازندران به استناد اخبار بدلیل آلودگی شدید محیطی و وجود زباله های رها شده در آن تبدیل به مناطق غیر امن شده اند.
 تمام افتخار ما شده پیدا کردن چند تا نقشه قدیمی که روی آن نام خلیج فارس درج شده و همیشه آنرا برای هم ایمیل میکنیم! و یا به نشان و آرم فروهری که بر گردن خود انداخته ایم و آنچه که آنرا تمدن کهن دوهراز و پانصد ساله است می بالیم! متاسفانه یاد گرفته ایم که فقط مصرف کننده تاریخِ تاریخ مصرف گذشته ی پیشینیان خود باشیم بدون اینکه در این زمان،وظیفه ی انسانی و شهروندیخود را بدرستی انجام دهیم. آری دچار توهم تاریخی شده ایم بی آنکه بخواهیم برای آیندگان افتخار و تمدنی نو بنا کنیم.
وای به حال مردمی که تمام افتخارشان، چند تکه کاسه و کوزه ی شکسته شده ای باشد که از دل خاک بعد از قرن ها بیرون می آید.
در پایان بد نیست به دوستان و هموطنان عزیز یاد آوری کنم که خلیج جنوبی ایران اگر زبانی برای دفاع کردن و امکان شرکت در این رای گیری های رایج در فضای مجازی را داشت، بی شک نام خلیج عربی را برای خود بر میگزید! چرا که به کشورهای حاشیه جنوبی خود بیشتر میبالد تا مردمان مغرور شمالی نشین خود.. -همانهایی که در تصورشان تنها مخلوقات برگزیده خداوند هستند!- چرا که این مردمان حاشیه جنوبی خلیج بودند که او را با افتخار به همه دنیا باز معرفی کردند، لباسی فاخر بر تنش کردند و تصویری نو و مدرن از او در ذهن جهانیان باز آفرینی نمودند.
کاش به جای افتخار به تمدن چند هزار ساله حداقل وظیفه ی شهروندی خود را درست انجام دهیم و به فکر آبادانی و عمران واقعی کشور عزیزمان در عمل- البته نه آن عمل!- باشیم و این بیت شعر را همواره به یاد داشته باشیم که:
گیرم پدر تو بود فاضل!     از فضل پدر تو را چه حاصل؟!