13
اردیبهشت

مطلب: با قهرمانان ملی 3 ( امید عباسی )

به راستی چرا داستان عشق و مردانگی هیچگاه رنگ و بوی تکرار به خود نمی گیرد؟!
انگار از زمان هبوط  آدم بر زمین این داستان به دفعات تکرار شده و هر  بار قهرمانی گم نام یا نام آشنا بازیگر سناریوی اصلی نمایش عشق و مردانگی بر صحنه ی هستی بوده است..
وجود همینهاست که خداوند به واسطه ی آنان به زمین و زمینیان می بالد و هر بار که شاهد حماسه آفرینی اینچنینی ست به فرشتگان می گوید که ببینید هنوز نبض عشق در زمین می زند و هنوز هستند کسانی که آیت من باشند برای دیگران و یادآور این پیام که:
“و تنها رد پای عشق می ماند به جا بر باور منظومه ی هستی.. “
و اینبار در تاریخ بیست و پنجم اردیبهشت ماه نود و دو صحنه ای دیگر خلق میگردد و آتش نشانی فداکار با اهدای ماسک اکسیژن خود به دختر بچه ای که گرفتار آتش است، نه تنها به او زندگی می بخشد بلکه به او و تمامی کودکان این سرزمین درس چگونه زیستن و چگونه رفتن را نیز در عمل می آموزاند..
در پی بروز آتش سوزی در یکی از واحدهای مسکونی غرب تهران، آتش نشان فداکار “امید عباسی” همه تلاش خود را برای نجات یک مادر و دو فرزندش که گرفتار آتش شده بودند به کار می بندد و در این راه به دلیل دودزدگی و حرارت بالا در وضعیت وخیمی قرار می‌گیرد و به علت شدت مصدومیت به کما رفته و پس از چند روز با رضایت خانواده این آتش نشان اعضای بدن وی به بیماران اهدا می شود.
ریحانه کوچک، هیچگاه فراموش نکن که بودنت را مدیون چه کسی هستی .. و طوری زندگی کن که امید عباسی برای ایثار جاودانه اش همواره به خود ببالد..