تاثیر اعتماد به نفس در کسب و کار
17
اردیبهشت

داستانک: تاثیر اعتماد به نفس در کسب و کار

تاثیر اعتماد به نفس در کسب و کار

یادداشت هفتگی هاشم راعی مشاور و مدرس مدیریت

مدیر شرکت روی نیمکتی درپارک نشسته بود و سرش را بین دستانش گرفته بود و به این فکر می‌کرد که آیا می‌تواند شرکتش را از ورشکستگی نجات دهد یا نه. بدهی شرکت خیلی زیاد شده بود و راهی  برای بیرون آمدن از این وضعیت نداشت. طلبکارها دائماً پیگیر طلب خود بودند. فروشندگان مواد اولیه هم تقاضای پرداخت بر اساس قرارداهای بسته شده را داشتند.
ناگهان پیرمردی کنار او روی نیمکت نشست  و گفت: «به نظر میاد خیلی ناراحتی. بعد از شنیدن حرف‌های مدیر، پیرمرد گفت: من می‌تونم کمکت کنم.نام مدیر را پرسید و یک چک برای او نوشت و داد به دستش و گفت: «این پول رو بگیر. یک سال بعد همین موقع بیا اینجا و اون  موقع می‌تونی پولی که بهت قرض دادم رو برگردونی.» بعد هم از آنجا دور شد مدیر شرکت در حال ورشکستگی، یک چک 500000 دلاری در دستش دید که امضاء یکی از ثروتمند ترین افراد سرشناس را داشت،یکی از ثروتمندترین مردان روی زمین.

با خود فکر کرد: حالا می‌تونم تمام مشکلات مالی شرکت رو در عرض چند ثانیه برطرف کنم .اما تصمیم گرفت فعلاً چک را نقد نکند و آن را در جای امنی نگه دارد. همین که می‌دانست این چک را دارد، اشتیاق و توان تازه‌ای برای نجات شرکت پیدا کرد. توانست از طلبکاران برای پرداخت‌های عقب‌افتاده فرصت بگیرد. چند قرارداد جدید بست و چند سفارش فروش بزرگ دریافت کرد. درعرض چند ماه توانست تمام بدهی‌ها را تسویه کند و شرکت به سودآوری دوباره رسید.

 

دقیقاً یک سال بعد از اتفاقی که در پارک برایش پیش آمده بود، با چک نقد نشده به پارک رفت و روی همان نیمکت نشستپیرمرد آمد، اما قبل از اینکه بخواهد چک را به او بازگرداند و داستان موفقیتش را برای او تعریف کند، پرستاری آمد و پیرمرد را گرفت و فریاد زد: «گرفتمش!» بعد به مدیر نگاه کرد و گفت: امیدوارم شما را اذیت نکرده باشد.

این پیرمرد همیشه از آسایشگاه فرار می‌کند و به مردم می‌گوید که ثروتمند است!

مدیر تازه فهمید این پول نبود که شرایط او را تغییر داد بلکه اعتماد به نفس به وجودآمده در او بود که قدرت لازم برای نجات شرکت را به او داده بود..

هاشم راعی مشاور و مدرس مدیریت