
13
اردیبهشت
داستانک: درس اعتماد به نفس
استادی در سه جلسه ی امتحان زیست شناسی مقابل سی دانشجوی جوان ایستاد و به آنها گفت:
این را میدانم که سال آینده بسیاری از شما به دانشکده ی پزشکی خواهید رفت و میدانم چقدر خودتان را تحت فشار قرار دادید که معدلتان را بالا نگه دارید.
از آنجایی که میدانم تا چه اندازه مطالعه کرده اید، میخواهم به شما پیشنهادی بدهم.
هرکسی در امتحان شرکت نکند می تواند از من نمره “ب” بگیرد.
دانشجویان به احساس آرامش رسیدند و تعدادی از آنها بلند شدند و از استاد تشکر کردند و خواستند از امتحان معاف شوند.
استاد اوراق امتحانی را میان سایر دانشجویان توزیع کرد. روی برگه آنها این نوشته به چشم میخورد:
این را میدانم که سال آینده بسیاری از شما به دانشکده ی پزشکی خواهید رفت و میدانم چقدر خودتان را تحت فشار قرار دادید که معدلتان را بالا نگه دارید.
از آنجایی که میدانم تا چه اندازه مطالعه کرده اید، میخواهم به شما پیشنهادی بدهم.
هرکسی در امتحان شرکت نکند می تواند از من نمره “ب” بگیرد.
دانشجویان به احساس آرامش رسیدند و تعدادی از آنها بلند شدند و از استاد تشکر کردند و خواستند از امتحان معاف شوند.
استاد اوراق امتحانی را میان سایر دانشجویان توزیع کرد. روی برگه آنها این نوشته به چشم میخورد:
شما نمره “الف” گرفتید. تبریک میگویم همچنان به خودتان اعتماد داشته باشید…
0 دیدگاه