15
اردیبهشت

داستانک : سنگ های حسرت

گروهی در حال عبور از غار تاریکی بودند که سنگ هایی را زیر پایشان احساس کردند.
بزرگشان گفت: اینها سنگ حسرت اند. هرکس بردارد حسرت می خورد، هر کس هم برندارد باز هم حسرت می خورد. 

برخی گفتند پس چرا بارمان را سنگین کنیم؟
برخی هم گفتند ضرر که ندارد مقداری را برای سوغاتی بر می داریم.
وقتی از غار بیرون آمدند فهمیدند که  غار پر بوده از سنگهای قیمتی و آنهایی که برنداشته بودند حسرت خوردند و بقیه هم حسرت خوردند که چرا کم برداشتند.

زندگی هم بدین شکل است، اگر از لحظات استفاده نکنيم حسرت می خوریم و اگر استفاده کنیم باز هم حسرت میخوریم که چرا کم استفاده کردیم.
پس تلاشمان را بکنیم که هرچه بیشتر از این لحظات استفاده کنیم.