
09
اردیبهشت
داستانک: صبر وپایداری در برابر مشکلات
روزی شاگرد یه راهب پیر از او خواست که واسش یه درس بیاد موندی بده .
راهب از شاگردش خواست کیسه نمک رو بیاره پیشش ،
بعد یه مشت از اون نمک رو داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست اون آب رو سر بکشه .
شاگرد فقط تونست یه جرعه کوچک از آب داخل لیوان رو بخوره ، اونم بزحمت .
استادپرسید : ” مزه اش چطور بود ؟ ”
شاگردپاسخ داد : ” بد جوری شور و تنده ، اصلا نمیشه خوردش ”
پیرهندواز شاگردش خواست یه مشت نمک برداره و اونو همراهی کنه .
رفتند تا رسیدن کنار دریاچه . استاد از او خواست تا نمکها رو داخل دریاچه بریزه ، بعد یه لیوان آب از دریاچه برداشت و داد دست شاگرد و ازش
خواست اونو بنوشه .
شاگرد براحتی تمام آب داخل لیوان رو سر کشید .
استاداینبارهم از او مزه آب داخل لیوان رو پرسید. شاگرد پاسخ داد : ” کاملا معمولی بود . ”
پیرهندو گفت : ” رنجها و سختیهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو میشه همچون یه مشت نمکه و
اما این روح و قدرت پذیرش انسانه که هر چه بزرگتر و وسیعتر بشه ، میتونه بار اون همه رنج و اندوه رو براحتی تحمل کنه ،
بنابراین سعی کن یه دریا باشی تا یه لیوان آب .”
0 دیدگاه