عدالت مدیر جنگل
16
اردیبهشت

داستانک: عدالت مدیر جنگل

عدالت مدیر جنگل

یادداشت هفتگی هاشم راعی مشاور ومدرس مدیریت

شيري در جنگل آهويي را شكار كرد.گرگ و روباهي هم از دور پيدا شدند.
شير به گرگ دستور داد كه آهو را پوست كنده و آماده خوردن نمايد.
گرگ اجراي امر كرده و پس از لحظاتي شير از گرگ پرسيد….
گوشت آهو را آماده و تقسيم نمودي؟
گرگ جواب داد: بله قربان.
شير گفت: چگونه؟
گرگ گفت: رانها و كتفهاي آهو سهم سلطان. تنه و دنده هاي آهو سهم خودم و گردن آهو هم سهم روباه.
شير عصباني شد. حمله كرد و كله گرگ را از تنه اش جدا نمود.
به روباه امر كرد كه تو آهو را تقسيم كن.
روباه پس از لحظاتي چنين گفت: دل و جگر آهو صبحانه سلطان، رانها و قسمتي از تنه ناهار سلطان، كتف ها و بقيه تنه هم شام سلطان.
شير نگاهي از سر رضايتمندي به روباه كرد و گفت: پس سهم خودت كو ؟
روباه گفت: دعا به جان سلطان.
شير از روباه پرسيد: پدر سو خته اين تقسيم عادلانه را چگونه ياد گرفتي؟
روباه با حالت ترس و لرز گفت: قربان از كله جدا شده گرگ…

 هاشم راعی مشاور ومدرس مدیریت