16
اردیبهشت

مقاله: نقش و جایگاه مشاور در فرایند مدیریت

مقدمه
بهره گیری از توانمندی سایر افراد و مشورت گرفتن قبل از شروع هر نوع فعالیت اقتصادی آنهم در دنیای پیچیده کسب وکاره های امروزی، نشان درایت و توانمندی مدیران و کارآفرینان بزرگ بوده و هست.هر یک از ما دارای یکسری توانمندیها و ویژگیهای منحصر به فرد می باشد و مسلما همه توانمندیها را نمیتوان در یک شخص بطور یکسان یافت. دست یابی به اهداف و چشم اندازهای آتی یک شرکت و سازمان مستلزم بهره گیری از ظرفیت افراد متخصص به منظور ایجاد یک جریان هم افزا و خلق یک سینرژی مولد در جریان کار میباشد. و این امر به منزله ی تضمین هرچه بیشتر کلیه سرمایه های جاری در یک فرایند تجاری نظیر پول،نیروی انسانی، هزینه فرصت و استفاده بهینه از تمام امکانات می باشد.
اهمیت و جایگاه مشاور
نقش و جایگاه و تاثیری که یک مشاور در کسب وکار و تعاملات شغلی یک شرکت دارد را میتوان از ابعاد مختلف بررسی نمود. یک مشاور در اغلب موارد نقش یک آنالیزور خارجی را داراست که این مهم بسیار حائز اهمیت است. بسیاری از مدیران با تجربه و مجرب صنعت و تجارت، زمانی که مدت مدیدی را درگیر فرایند ها و ساز وکارهای اجرایی سیستم خود میشوند، نسبت به مشکلات و عدم انطباق های سیستم خود دچار عارضه ای بنام خطای هاله می گردند. یعنی آنقدر با مشکلات درگیر شده و دست وپنجه نرم کرده اند که مشکل و معضل در ناخود آگاهشان بعنوان بخشی از سیستم پذیرفته شده است.
بر حسب تجربه بارها شاهد این امر بوده ایم که بسیاری از مشکلات حاد سیستمی و حتی فنی سازمانها و شرکتها توسط مشاورین بیرونی که کمتر در محیط کاری و اصطلاحا کف کارگاه حضور داشته اند، شناسایی گردیده و توسط ایشان اقدامات اصلاحی اثر بخش توصیه و به مرحله عمل در آمده است. البته این به معنی عدم اشراف یک مشاور به مسائل و حواشی کار و موضوع مورد مطالعه وی نیست.
حضور یک مشاور کار آزموده در شرکتها منجر به بهبود یافتن فرایندهای کسب وکار،کشف فرصتهای پنهان و معرفی سایر نهادها و افراد و سیستم های توانمند دیگر به آن مجموعه میباشد. چون مشاورین موفق حلقه ای از افراد توانمند در سایر زمینه ها را نیز در اطراف خود دارند.
البته باید توجه داشت که امر انتخاب مشاور برای یک کسب وکار نیز بسیار قابل توجه میباشد. در طی سالهای فعالیت خود در حوزه های مختلف کاری اعم از تولید وخدمات، بارها شاهد این امر بوده ام که در بسیاری از موارد همکارانی که با عنوان مشاور مدیریت در زمینه های مختلف مشغول فعالیت بوده اند به دلیل تشخیص اشتباه و عدم شناسایی ریشه مشکلات یک سیستم، کار چندانی از پیش نبرده اند.
علل و عوامل زرد شدن برگهای درخت یک سازمان را باید در ریشه جستجو کرد نه اینکه به چیدن برگها پرداخت.
مشاوره اشتباه در یک شرکت و سازمان همانند تشخیص اشتباه یک پزشک در فرایند درمان یک بیمار بوده و تبعات و اثرات آن نیز بر اهل فن پوشیده نیست. به تعبیری ممکن است یک مشاور ابزاری را پیشنهاد کند که به کمک آن بتوان با سرعت بیشتری برگهای زرد درخت سازمان را چید در حالی که ریشه مشکل همچنان پابرجاست.
کار یک مشاور در ابتدا معاینه دقیق و سنجش تمامی علل وعوامل بروز رویداد ناخواسته در دل سیستم است. صرف نظر از اینکه آن سیستم دچار عارضه خاصی باشد یا خیر این معاینه در صورت انجام درست میتواند موثر واقع شود. تشخیص درست مشکل و تجویز ابزار های مناسب جهت رفع آن و یا ارائه توصیه های پیشبردی به منظور ارتقاء سطح فعلی سازمان در مواردی که سازمانها درگیر عارضه خاصی نیستند میتواند بسیار سودمند باشد.
ویژگیهای یک مشاور خوب:
1-    آشنایی با ابزارها و متد و روشهای مختلف به منظور بهره گیری از هر ابزار در زمان و مکان مناسب و توسط افراد ماهر در هر زمینه ( همانند به روز بودن دانش یک پزشک از خواص هر دارو و دارو های جدید معرفی شده و یا داروهای منسوخ شده در تجویز به بیمار)
2-    برخورداری از فاکتورهای هوش هیجانی بالا و توان کنترل هیجانات موجود در یک سازمان و شرکت خصوصا در مواقع بحرانی که بی شک این مهم تنها از عهده کسانی بر خواهد آمد که از شخصیت با ثباتی در امور بهره مند باشند. (شبیه به زمانی است که بستگان یک بیمار سراسیمه به یک پزشک مراجعه نموده و پزشک در ابتدای امر سعی مینماید قبل از گرفتن نبض بیمار، نبض جریان و هیجان موجود در محیط را گرفته و کنترل نماید.. مسلما بعد از این مرحله است که وی میتواند با تمرکز بیشتری به ادامه کار بپردازد.)
3-    برخورداری از تجارب مفید و ارزنده در زمینه های مختلف کاری اعم از تولید وخدمات. چرا که در بسیاری از موارد به دلیل شناخت مناسب انواع راه کارها، مشاورین خبره نسخه های تلفیقی و اثربخشی را ابداء و توصیه مینمایند که بسیار کارگشاست.
4-    برخورداری از یک شبکه ارتباطی و اطلاعاتی از منابع و امکانات موجود نظیر شناخت افراد و شرکتهای توانمند در هر زمینه به منظور بهره گیری از ایشان در زمان و مکان مناسب.
5-    برخورداری از ذهنی خلاق به منظور ایده پردازی و ارائه پیشنهادات بعضا نو و جدید که بتواند عملکرد سیستم و سازمان را در هر صورت بهبود ببخشد.
6-    برخورداری از توان ساده سازی مفاهیم و قدرت انتقال بالا . مسلما در محیط کار ممکن است همه افراد به یک نحو با اصول و ابزارهای کار آشنایی نداشته باشند. در اینخصوص مشاور میبایست بتواند اصول و مبانی کار را به زبانی ساده و قابل درک برای همه ارائه نموده و بازخورد لازم را از واکش اطرافیان به موقع دریافت و نسبت به بهبود فرایند انتقال پیام بکوشد.
7-    برخور داری از روحیه پیگیرانه در انجام کارها تا حصول نتایج مطلوب و مورد انتظار. این بدان معناست که بهترین تشخیص و معرفی بهترین ابزار مادامی که در سیستم بطور کامل پذیرفته نشده وبه مرحله اجرا گذاشته نشود. دست یابی به نتایج محتمل غیر ممکن خواهد بود. پس به منظور تکمیل چرخه ی بهبود در امر مشاوره، مشاور میبایست پیگیریهای برنامه ریزی شده و مدونی را تا حصول نتیجه در دستور کار خود قرار دهد.
نتیجه گیری
بسیاری از شرکتها و سازمانها هنوز به اهمیت و جایگاه نقش مشاور در توسعه و بهبود شرایط کاری خود واقف نیستند و این شاید به دلیل وجود یک فاصله معنا دار بین حرف و عمل کارفرما و پیمانکار در شرایط مختلف باشد. یک مشاور در حوزه مدیریت نیز بایستی کاملا به این موضوع اذعان داشته باشد که به هر قیمتی مدعی انجام هر کاری نگردد و فقط در زمینه هایی که به موضوع اشراف داشته وارد شود چرا که عدم این تدبیر منجر به ایجاد آوازه ای بد و جبران ناپذیر برای سایر فعالان در این عرصه خواهد شد.
اینجانب امیدوارم به استعانت نیت و هدف خیری که در این عرصه دنبال میکنم بتوانم شعار ” ما با هم بهترین را میسازیم “ را به کمک و یاری خداوند متعال و دوستانی که در این زمینه دست یاری می جویند محقق سازیم.
با امید به الطاف بیکران الهی
هاشم راعی کارشناس ارشد مدیریت پروژه و مشاور در حوزه مدیریت