
مطلب : در کلاس درس مورچه ها
در کلاس درس مورچه ها
یادداشت هفتگی هاشم راعی مشاور و مدرس مدیریت
در همین حوالی موجوداتی زندگی می کنند که گرچه اشرف مخلوقات نیستند ولی انگار هستند تا به ما انسانها درس های زیادی بیاموزند .
آنکس که مشتاق آموختن باشد همواره معلمی خواهد یافت و اینبار درکلاس درس طبیعت در محضر مورچه ها ، این موجودات پرتکاپو نشستم ! داستان عجیبی است. از خودم می پرسم ما چه کیمیا و گوهری داریم که در نظام آفرینش از سایر موجودات برتر شناخته می شویم ؟!
ای دریغ اگر عمر را بدون شناخت این کیمیا و گوهر به سر بریم .
تلاش و پشتکار مورچه ها همیشه درس های زیادی برای ما داشته و داستان مورچه ای که دانه ای را به دندان گرفته بود و دانه اش تا هفتاد بار از دهانش افتاده بود و آنقدر تلاش کرده بود تا دانه را به لانه ببرد را بارها شنیده ایم .
تلاش و پشتکار چاشنی و شرط موفقیت سایر موجودات غیر از انسان است و البته برای انسان نیز این مهم صدق می کند. ( وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى ) . اما ما به عنوان اشرف مخلوقات برتری دیگری داریم که همان گوهر عقل و اندیشهاست . عقل و اندیشه ای که به مدد آن باید بعد از هر بار تلاش از عملکرد خود بازخورد بگیریم و دریابیم که چرا دانه ای که به دهان گرفته بودیم از دستمان افتاد ! چرا تلاشمان منجر به موفقیتی که مد نظرمان بود نشد و کجای کار نیاز به اصلاح و بهبود دارد.
پ ن : شاید بهترین لحظات چند روز اخیر برای من تماشای این موجودات دوست داشتنی از نزدیک بود . آخرین باری که با دقت مشاهده شان کرده بودم در سن دوازده سالگی بود .
حدود سه ساعت تمام به مورچه هایی که بدن یک زنبور مرده را به لانه آورده بودند خیره شدم !
هر کس کاری انجام می داد ..
هیچ دستوری در کار نبود . غریزه بود و غریزه .. و ادراکی که از حضور در لحظه ی حال می آمد . و بدن بی جان زنبوری که آرام آرام تکه تکه و به درون خانه کشیده می شد .
هیچوقت آن سه ساعت را فراموش نمیکنم. سه ساعتی که سال ها مرا در خود فرو برد . و البته برای اهل خانه موهبتی بود که پسر بچه پر شیطنتی مثل من, اینچنین زمین گیر شده باشد و بی آزار !
و اینبار اما, با اندکی شیرینی به میهمانی ادراک و حضور مورچه ها رفتم و ماندم و ماندم .. تا بفهمم که اگر کیمیای عشق و گوهر عقل را بی بهره لازم رها کنم, حتی از جایگاه و مقام مورچه ها هم در نظام خلقت پایین تر .
0 دیدگاه